گفتار دوم ) رسالت حضرت داوود ع
1 ) چند و چون داده شدن پادشاهی و فرزانگی از جانب پروردگار جهانیان به داوود ع و نیز آموختن آنچه او خواهان آن از سوی حضرتش جل عظمته بود[1]؛ بر می گردد به داستان جنگ طالوت و جالوت و کشته شدن جالوت در آن جنگ به دست داوود ع و شکست سپاه پر شمار جالوت به دست سپاه اندک طالوت به اذن و یاری خداوند غالب که تخلفی در وعده اش در نصرت مومنین نیست.
البته مقدمه ی تحقق این امر بر می گردد بدانجا که " ملأ " قوم بنی اسراییل پس از وفات حضرت موسی ع ، از پیامبر تبلیغی زمان خود خواستند که پادشاهی برایشان برانگیزد که در راه خدا با همراهی اش کارزار کنند، که پاسخ آن رسول خدا این بود که مبادا اگر جهاد بر شما فرض شد بدان اقدام نکنید، که آنها گفتند چگونه این کار را نکنیم در حالی که دشمنانمان ما را از سرزمینمان بیرون کرده اند. خداوند یکتا می فرماید که پس از واجب شدن و صدور حکم جهاد، به جز عده ی اندکی از آنان از این حکم پیروی نکردند و بسیاریشان نافرمانی حکم او را کردند. به هر جهت آن پیامبر به آنان می گوید که طالوت به عنوان همان پادشاهی که می خواستند برایشان برانگیخته شده است. که واکنش آنها این است که چرا طالوت که مال فراوان ندارد باید به عنوان پادشاه و فرمانروای ما باشد در حالیکه ما به این امر از او شایسته تریم. آن رسول پاسخ می دهد که خدای یگانه او را بر شما برگزیده و به او در دانش و توانایی بدن فزونی بخشیده که همانا او یعنی خداوند؛ پادشاهی و فرمانفرمایی را به هر یک از بندگانش که بخواهد می دهد.[2] وی سپس برای آنان نشانه های آن پادشاه را که به همراه داشتن تابوتی که در آن سکینه ای[3] از پروردگارشان و نیز میراث آل موسی و آل هارون است که فرشتگان آن را حمل می کنند برایشان می گوید تا به عنوان مومنین پیروی او را بکنند و در واقع دیگر دست از بهانه تراشی و نافرمانی بردارند و پیروی حکم حق را که در واقع اجابت درخواست خودشان از سوی او بوده بنمایند. باری؛ پس از آن، جنگ بین طالوت و جالوت و لشکریان آنها در می گیرد که نتیجه کشته شدن جالوت به دست داوود است و داده شدن همان پادشاهی و حکمت و علم از سوی خداوند به او که شرحش گذشت.[4] « أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلا قَلِیلا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (246) وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (247) وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (248) فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلا قَلِیلا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (249) وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (250) فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأرْضُ وَلَکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ (251) تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (252 بقره) ».
آنچه برآیند این مطالب است؛ نخست اینکه داوود ع خود از سپاه اندک طالوت از همان بنی اسراییل بوده که از میان آنها به همان مقام از جانب پروردگار جهانیان می رسد و دیگر اینکه در این جا باز نافرمانی بنی اسراییل از رسولان الاهی و بلکه اوامر الاهی علیرغم فرستادن رسولانش برایشان روشن می شود، و البته باید افزود نافرمانی کردن و پیروی نکردن بیشترشان از آنچه که ملأ این قوم از رسولشان خواسته بودند و خداوند با برانگیختن طالوت به عنوان پادشاه برایشان اجابت کرده بود تا به همراه او به جهاد در راهش بپردازند و ...
2 ) اما علاوه بر این، خداوند یکتا باز داوود ع را مشمول فضل خویش قرار داد و آن آنجا بود که به کوه و پرندگان دستور داد که در تسبیح اش یعنی تسبیح به حمد الله، با او یعنی داوود هماهنگ شوند و از سوی دیگر آهن را به دست او نرم کرد و به او دستوراتی داد مبنی بر اینکه از آهن، زره بسازد و از سوی دیگر با قومش " کارهای شایسته " بکند که همانا او بدانچه انجام میدهند؛ بیناست. « وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلا یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ (10) أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (11 سبا) » . // « ... وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَالطَّیْرَ وَکُنَّا فَاعِلِینَ (79 انبیاء) ».
آنچه از این آیات بر می آید اینکه فضل خدا گسترده است و باید سپاسگزار او بود و دوم اینکه همه چیز از جنبنده و غیر آن از جمادات، خواه کوهها باشند یا پرندگان و ... تسبیح به حمد خدای یکتا می گویند و سوم اینکه کار ساخت زره از آهن از زمان این رسولِ خدا آن هم با دادن علم آن توسط خداوند به داوود ع از فضلش شروع شده و البته دانش اینکه چگونه آهن سخت[5] را نرم نماید و از آن زره بسازد و با چه هدفی این کار را بکند و ...« وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاکِرُونَ (80 انبیا) » . (والله اعلم) و چهارم اینکه همه ی مومنین در هر درجمه از برخورداری از فضل الاهی که باشند و بدان واسطه دارای جایگاهی شده باشند؛ باید " کارهای شایسته و خوب " نمایند و در عین حال خدای یکتا را در همه حال " بینا " به آنچه که در آشکار و نهان و یا به دور از چشم دیگران می کنند بدانند.
[1] - پس روشن می شود که باید حاجات را از خداوند یکتا به عنوان قاضی الحالجات و مجیب الدعوات خواست؛ خواه فزونی دانش از او باشد و یا ... هر امر خیر دیگری که بندگانش به او نیازمندند و او بی نیاز ستوده است و بسیار بخشنده.
[2] - چه اینکه همانطور که ایمان داریم؛ مُلک به دست خداست و به هر یک از بندگانش که بخواهد می دهد: « قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (26 آل عمران)» .
[3] - البته باید دانست که خداوند یکتا این سکینه و آرامش را برای افزوده شدن ایمان به ایمانشان برای مومنین نیز فرو می فرستد : « هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا (4 فتح) ».
[4] - با توجه به آیات 253- 254. «
[5] - لازم به ذکر است که سوره ی پنجاه و هفتم قرآن کریم به این نام یعنی حدید است که دارای بیست و نه آیه ی کریمه با موضوعاتی از قبیل : 1 ) صفات مطلق خداوند یکتا {آیات1-6} و 2 ) دستور به ایمان به او و فرستاده اش که پاداش بزرگ دارد {آیات7 - 9} و 3 ) انفاق در راهش {آیات7 و 11} و 4 ) خطاب به مومنین برای خاشع شدن دلهاشان برای ذکر خدا و قرآن کریم {آیات16} و 5 ) اثبات قیامت {آیه ی 17} و 6) لهو و لعب و زینت و فخر فروشی دنیا میان انسانها، که البته باید به سوی آمرزش و بهشت خداوند گام برداشت و از فخر فروشان خودخواه نبود {آیات 14-20) و 7 ) بیان هدف از فرستادن رسولان و کتابهایش و میزان و نزول آهن و لزوم اینکه باید از مومنین به خدا و رسولانش بود و تقوای الاهی داشت تا از برکات آن بهره مند شد، که همانا فضل به دست خداست و به هر کس از بندگانش که بخواهد به عنوان صاحب فضل می دهد؛ می باشد.